متن آهنگ باران ببارد میروی از حجت اشرف زاده
پیش از خداحافظیت چتری به دستت می دهم
آهی به راهت می کشم شاید که برگردی
به جای هر حرفی فقط خطی
ز چشم خیس خود تاب نگاهت می کشم
شاید که برگردی
باران ببارد می روی، باران نبارد می روی
این بغض بی صاحب چرا، از تو ندارد پیروی
بی من شدی راهی چرا، از من نمی خواهی چرا
کاری کنم پیدا کند، پایان خوش این ماجرا
قطار می رود، تو می روی
تمام ایستگاه می رود، و من چقدر ساده ام
که سال های سال، در انتظار تو
کنار این قطار رفته، ایستاده ام
و همچنان و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته، تکیه دادم
گفتم خداحافظ ولی در دل چه آهی دارم ای عشق
غیر از تماشای تو در باران چه راهی دارم ای عشق
بعد از تو این باران تو را هربار به یادم خواهد آورد
چیزی نمی ماند از این عاشق که در عشقت بد آورد
باران ببارد می روی، باران نبارد می روی
این بغض بی صاحب چرا، از تو ندارد پیروی
بی من شدی راهی چرا، از من نمی خواهی چرا
کاری کنم پیدا کند، پایان خوش این ماجرا
نظرات